زرگری

ساخت وبلاگ

خدایش بیامرزد  آقای زرگری رو

یکی از همکارهای خوب من بود

امسال عید 98 فوت کرد

بعد از اینکه اومدم و خونه دوستم ساکن شدم، دنبال خونه ی مناسبی برای اجاره بودم

آقای زرگری با من همزبان و هم استان بود

سریع با هم همکلام و دوست شدیم

باهم چندتا خونه رفتیم دیدیم

 و من خوشحال از پیداکردن یه دوست خوب

در همین مدت کوتاه،چندتا توصیه کرد بهم

مدیر......

همکاران........

خانم مجیدی

از همشون رد می شم به جز خانم مجیدی

"خانم مجیدی رو خیلی مواظبش باش

سرت رو به باد میده

توضیح بیشتری نمی دم بهت

خودت متوجه می شی"

منی که اون شهر رو انتخاب کرده بودم، نه فکر ازدواج داشتم نه چیز دیگه

 فقط می خواستم راحت به کارهایی که دوست دارم برسم

با وجود یه همراه، نمی تونستم کارهایی که دوست دارم رو انجام بدم

تمام فکر و ذهنم در جای دیگه ای بود

در واقع کار می کردم و آخر هفته می رفتم دنبال دل مشغولیام

شاد بودم و با ایمان

این ایمان ر با تشدید بخونید.

افطاری توی خونه باغ شالیزارمون...
ما را در سایت افطاری توی خونه باغ شالیزارمون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : arezoyebabak بازدید : 78 تاريخ : جمعه 25 بهمن 1398 ساعت: 4:51